سفارش تبلیغ
صبا ویژن
" سلام بر شما ... از این که از نشان عاشقی بازدید نمودید ، بسیار خرسندیم . از طریق نظرات می توانید پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید "

 

آخرین مطالب

امام بمنزله قلب در پیکر انسان است

در بدن انسان دستگاه هاى مختلف و متنوعى وجود دارد که هر یک در انجام وظیفه اى مختص به خود مشغول فعالیت است.

چشم براى دیدن و گوش براى شنیدن و بینى براى تنفس و بوئیدن و زبان براى چشیدن و دست و پا براى اخذ نمودن و راه رفتن است هر یک از این اعضاء در انجام وظیفه خود ساعى و کوشاست ولى نیروى خود را از نقطه نظر حیات مادى از قلب میگیرد.

قلب خون را به تمام اعضاء و جوارح میرساند و در هر لحظه بدانها حیات نوینى میدهد و خون تازه به وسیله ارسال قلب آنها را زنده و با نشاط نگاه میدارد، بطوریکه اگر در یک لحظه قلب متوقف گردد و از سرکشى و سرپرستى خود باز ایستد این اعضاء زنده و شاداب به صورت مرده و کدر درآمده تمام خواص خود را از دست مى دهند.

چشم نمى بیند، گوش نمى شنود، دست حرکت ندارد، پا نیز مرده و بى حس مى گردد.

بنابراین فائده قلب همان عنوان سرپرستى و زعامت و ایصال حیات به این اعضاء تحت حیطه اوست، کسى نمى تواند بگوید ما به قلب نیاز نداریم زیرا از قلب کارى ساخته نیست، نه مى بیند و نه مى شنود و نه سخن مى گوید و نه مى نویسد و نه و نه...

ما چشم داریم و با چشم مى بینیم، و گوش داریم و با گوش مى شنویم، و زبان داریم و با او مى گوئیم، و دست داریم و با او مى نویسیم.

این سخن بى جا و غلط است چون چشم بدون قلب و گوش بدون قلب و زبان بدون قلب مرده و صفر است، آن بینائى که در چشم، و شنوائى که در گوش است به علت نیروى قلب است. چشم در هر آن مواجه با هزاران آفت و فساد خارجى است و همچنین گوش و سایر اعضاء، چون مرتبا قلب از مراقبت خود دریغ ننموده و دائما خون به عنوان غذا و دوا و دافع دشمنان خارجى و عوامل موجب فساد و میکرب هاى مهلکه مى فرستد.

لذا چشم و گوش در تحت ولایت قلب زنده و پاینده اند قلب دستگاه معدل و تنظیم کننده قوا و حیات بخشنده اعضاى انسان است.

و اما از نقطه نظر معنى، مغز و دستگاه مفکره منظم کننده این قوا و اعضاء مى باشد، چشم فقط مى بیند یعنى در اثر انعکاس نور، صورتى از شیئى مرئى در حدیبیه و عدسى چشم منعکس مى گردد، اما این صورت چیست و با او چکار باید کرد، این وظیفه چشم نیست، این کار مغز است که این صورت را گرفته و روى او حساب مى کند و از این صورت بهره بردارى مى نماید.

و لذا کسانیکه مست شده اند یا بى هوش و یا دیوانه گشته اند، در چشم آنان نقصانى به وجود نیامده است چشم کاملا سالم و در منعکس نمودن شعاع و پدیدار نمودن صورت مرئى بسیار صحیح و بجا کار مى کند ولى چون دستگاه مغز و مفکره از کار خود دست کشیده و به وظیفه خود عمل نمى کند. سلسله اعصاب این صورت را که به مغز تحویل مى دهند مغز نمى تواند آن را بشناسد و آن را در محل خود اعمال کند لذا دیده مى شود که شخص مست خواهر و مادر خود را به جاى عیال خود مى گیرد و در صدد تعدى به آنان برمى آید، در معبر عام لخت و عریان حرکت مى کند و نمى تواند تشخیص دهد که صورت معبرى را که سابقا در قواى ذهنیه خود محفوظ داشته است با این صورت معبر فعلى تطبیق کند و سپس حکم به عدم جواز حرکت در حالت عریان بودن در معبر نماید.

شخص مست، هرزه مى گوید، عربده مى کشد، در نزد بزرگان کارهاى سخیف و ناروا مى کند، از خوردن کثافات و خبائث دریغ ندارد و از جنایات خوددارى نمى کند، با آن که قواى سامعه و ذائقه و لامسه او کار خود را انجام مى دهد، لکن چون دستگاه کنترل و تنظیم مغز خراب شده است لذا نه تنها نمى تواند از این چشم بینا و گوش شنوا و دست توانا بهره بردارى کند بلکه به عکس آنان را در راه هلاکت و فساد مصرف نموده و به وسیله آنان تیشه به اصل شاخ و بن هستى خود مى زند. بنابراین وجود دستگاه مغز نیز براى استخدام این اعضاء و جوارح و به کار بستن هر یک از آنان در موقع لزوم و تطبیق صور حاصله با صور محفوظه سابقه و احکام صحیحه مترتبه بر آنست، بطوریکه در شخص مجنون که قواى عاقله خود را از دست داده است هیچ نتیجه صحیحى از دیدار و گفتار و کردار او مترتب نمى شود.

از انسان بگذریم در حیوانات نیز قلب و مغز وجود دارد و بدون آن هیچ حیوانى حتى حیوانات تک سلولى نمى توانند به وظیفه خود ادامه دهند و براى ادامه حیات و زندگى خود در تلاش باشند.

در جمادات نیز آنچه آنها را در تحت خاصیت و کیفیت واحد قرار مى دهد، و راسم وحدت آنان است همان روح و نفس واحدى است که در آنان سارى و جارى بوده و بهمین علت داراى خاصیت واحد بوده و اثرات واحدى از آنان مشهود است.

اتفاقا در فن تکنیک و ماشین سازى از اینموضوع استفاده نموده و با ایجاد دستگاههاى تنظیم کننده و معدله توانسته اند حرکت چرخها و موتورها را تنظیم کنند.

در جامعه بشرى براى تبدیل قوا و تنظیم امور و رفع اختلافات بین مردم و جلوگیرى از تعدیات به حقوق فرد و اجتماع و رهبرى نمودن تمام افراد برای نیل به مقصد کمال و منظور از آفرینش و کامیابى از جمیع قوا و سرمایه هاى خدادادى، احتیاج به معدل صحیح منظم است و الا جامعه از هم گسیخته مى شود و از سرمایه حیات بهره بردارى نخواهد نمود.

---------------





:: مطالب مرتبط : امامت
تاریخ ارسال مطلب : شنبه 96/1/19 | نویسنده : mohammad

 

تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به نشان عاشقی می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون